125-بیخودی تر

شدیدا فوضولیم گل کرده و شدیدا دلم میخاد بدونم اون 3نفری که این وبلاگو فالو میکنن(تو ریدر) و اثری ازشون نیس  کیان!

*احتمال هرگونه تلف شدن وجود داره!

124- کمی تا حدودی بیخودی!


گاهی در مورد خیلی چیزا واقعا سخت میگیری به خودت به ذهنت به همه چیز !ولی وقتی انجام شد خیلی خیلی اسون تر از اون چیزی هست که تو ذهنت تصور میکردی یا انجام میدادی !


یه جوری حس ارامش دارم! یعنی از یه چیز گنده میترسیدم الان تموم شد دیگه نمیترسم :دی ولی عجب استرسی داشتا!اصلن نمیشد تو چشم هیچ کدومشون نگاه کرد! : اس


هممم یه سویی شرت بود مال یه نفر بود خیلی خوب بود منو نجات داد!:دی همون موقعی که از استرس داشتم تلف میشدم کلی گرما داد :دی


* اصلش خیلی بهتره! :پی

**شدیدا دلم ی چیز خوشمزه میخاد!

۱۲۳-


مزخرف تر از  این حرفام!


----->


بعد از این همه جوییدنش ارومم!ولی میلرزم!:دی

دوباره میخام برم تو کار روزانه نویسی!همتش هس؟ نمیدونم!

۱۱۹-بی هدف


گاهی فک میکنم اعتماد به طرف مقابل یعنی چی!

کلا اعتماد متقابل نسبت به هم یعنی چی؟

 چیزی که خیلی بارز توی رابطه های دوروبرم و تقریبا اکثرشون دیدم اینه وقتی یکی از دو طرف داره با اون یکی حرف میزنه و با تلفن اگه یه جنس مخالفی بیاد ازش چیزی بپرسه یا حرفی بزنه یه جوری بهت میفهمونه با دستو پاو کلی زبون اشاره و  ایما که میکشتم!
و اروم حرف بزنو اینا
واقعا نمیفهمم اگه بهش اعتماد نداری چرا باهاشی اگه بهت اعتماد نداره چیکار کردی؟
اگه دارین چرا اینجوری میکنین؟

۱۱۶-گاهی تفاوت عمده!


مهم اونجاس که فرق توی صراحت یا  دو پهلو بودنه

یه طرف غالبا نمیفهمه کجاش دو پهلوه ٬جای توجه و فکر داره . یه طرف  غالبا دوس داره نشون نده ولی فهمیده بشه!

جنس فرق داره کلا .ذاتیه این قضیه .هیچ جاشو هم نمیشه عوض کرد !

طبیعی هم هست مث اینکه!

۱۱۴- گاهی ادم


گاهی ادم میترسد از شکستن میترسد!

 گاهی ادم لبریز میشود !

گاهی نمیداند!

۱۰۵-سلام خدافظ

 

بعضیا رو باید همون سلام خدافظ سالی ماهی یه بار هم ازشون دریغ کرد!

بعد یه ماه اسمس داده : اسمس حالگیری چیزی نداری؟

عزیز من یه سلامی یه علیکی یه حالت خوبه ای چیزی بگو دلم به یه چیزی خوش باشه ! بی معرفتی در حد کمال !

۱۰۲- اون اقاهه که خیلی نایسه ۲



یادتونه یه بار تو یکی از پستا  تو این وبلاگ یا اون یکی درباره یه پسره نوشتم که کلی خوشمل بودو اومده بود خونمون؟

حالا یکی دیگه اومده بود از اون خوشمل تر ! من نمیدونم چرا هر خوشملی میاد تو این خونه داره یه ماه بعدش میره !!!

خودمونیم دیگه هر چی بگم کم گفتم! کلی هم خوش تیپ بود از اونایی بود که اگه پارچه کهنه تنشون کنی میشن مانکن

دیگه کلی ما خابمون پرید !هرچی تو کلاس مشحون خوابیده بودیمو داشتیم تو راه هم تلف میشدیم اینو دیدیم پرید :دی

تازشم کلی مهربون بود باهم دس به یکی کردیم حال علیو گرفتیم



۱۰۰- مدرسه من!


بابای من یه نقاش ساختمونه خیلی وقته که تقریبا خودش این کارو انجام نمیده البته از سر ناچاری خیلی وقتا مجبوره خودش لباس کار بپوشه و وایسه کار کنه چون شاگرداش از کار شونه خالی میکنن یا کار عجله ایه .

یکی از همین کارای عجله ای که دیرشون میشه و حتما باید سروقت تحویل بدن مدارسه که خوب هم باید زود تحویلشون بدی هم هم دیر بهت اعلام میکنن!

شاید جز مدرسه راهنماییم بقیشونو بابام کارشونو انجام داده و حالا هم هنوز مدرسه دبیرستانم ادامه داره .

امسال قراره دیوار سالونا و دوتا از کلاسا رنگ بشن یکیش دوم ریاضی الف و دومیشم دوم انسانی

داشتم به این فک میکردم که کل خاطره هامون میره زیر رنگ . اون صورتکه که رو دیوار بغل کلاس کشیدیم٬ پیکان زرد٬ اون همه شیطونی سال دوم!ببین چه قد گند زدیم به کلاسا که فقط دوتاشو رنگ زدن (البته مهدیه اینا هم کم از ما نبودم: دی) حیف که اینا میره زیر یه لایه و دفن میشه! و شاید کسی نتونه حتی بخونتش! جز ما که خودمون ثبتش کردیم 



*** صدمیش بود!


۹۵- بینوایانو دیدی کزتشونم !



از اون جایی که جمعا ۵ نفر مهمون از تهران داره واسمون میاد از کله سحر یعنی از ۷ صب تا ۷ شب فقط مث یه کوزت نجیب کل خونه رو برق انداختم !

تنها کاری که نکردم اب از سر چشمه اوردنه : دی

فقط مونده یه دامن بلندو پرچین قرمز بپوشم یه پیش بند سفیدم ببندم و بشم کوزت !


از کشفیات خانومانه اینجانب : 


هیچ کاری مزخرف تر از جارو زدن یه اشپز خونه که وسطش یه میز گنده با ۴ تا صندلیه نیس

دروغ گفتم اتو کردن ۸تا پیرن مردونه مزخرف تره یعنی جانکاهه : دی .

بد ترین جای قصه اینه که یه نصفه بچه برگرده بگه کی اینا رو اتو کرده هنوز چروکه که !!!!

( اسمایلی اون خانومه که یه لنگ کفش دستشه و میخاد تو حلق اون یارو فرو کنه : دی ) کی گفته من خشنم ؟ اصلا کی گفته من بد اتو کردم ؟ ( به خدا خوب بود )

تازشم با یک عدد شیشه کش ( امروز مامی ما اومد جزبه نشون بده گفت : مینا اون شیشه کشو بردار میزا رو تمیز کن : دی مارو میگی رو زمین پهن بودیم ) به جون وسایل شیشه دار خونه افتادم: دی

حالا وسط این هردمبیل ( نییدونم املاش درسته یا نه :دی ) دختر عمه مبارک تشریف اوردن مهمونی !اونم تنهایی!

چایی براشون اوردم تعارف کردم وقتی نشستم برگشته میگه ایشالا یه پسر خوب پیدا میشه غصه نخوریا !!!!!!!!!!!!

منو میگی داشتم از خنده میمردم حرصم هم در اومده بود میخاستم فکشو بیارم پایین

اخه دختر بهت ندادن دیگه چرا اراجیف میگی؟

اصلا اعتماد به نفسو از دست ندادم دامنمو درست کردم و گفتم : والا کوپسر به درد بخور ؟ دیدین به ما هم معرفی کنین ! ما که ندیدیم .

هرکیو نگا میکنی یه جاییش میلنگه ! :دی .

تازه خانواده هاشونم فک میکنن چه خبره حالا پسرشون چیه؟! ( داشتم غش میکردم از خنده :))

مامانم هم هی ارنجشو میزد تو پهلوم :دی کبود شدم به خدا :( )

هنوز هم خیلی از درسم مونده بعدش هم فوقه اوووووه کو تا شوهر کنم من!؟ :پی

دیگه هوچی نگفتا !!! کلی خرسند شدم !: دی

یه نیم ساعت دیگه هم موندو در مورد علوسش گفت :دی

منم گفتم بچه دار نشدن ؟! خیلی عجله داشتین که ! :دی :)) تند تند از این خونه به اون خونه دنبال دختر !

دیگه مامانم کفری داش میشد میگه مینا جان میوه بیار منم بدوبدو ظرف اماده رو اوردمو دو تا بقشاب قاشق : پی و بعد چند دقیقه رفت ........ 


درخونه رو که بستیم اومدیم تو :


مامانم : خفه نشی بابات بفهمه چی میگه ؟

من : هیچی میگه دستت درد نکنه خوب روشو کم کردی : پی

مامانم : پررو

من : : دی