شعری غم انگیزم ، از من بگذر
*با صدای علیرضا قربانی تو بارون!
** اولش خواستم حذفش کنم بعد دیدم بهتره بمونه که بشه درس عبرت!
جمعه دوهفته یا سه هفته پیش ،به سمت مترو سعدی ،مترو امام خمینی واگن بانوان:
یه آقای میانسال با دوتا خانوم تو همون رنج سنی،وارد واگن بانوان شدن .
خانوما جیغو دادو هوار که واگن بانوانه آقا برو بیرون.
آقا: باشه باشه ،باید برم بالا سوار شم؟ یکی از خانوما نه آقا برید واگن بعدی سوار شید.
نمیتونسم تو چشای مرده حتی نگاه کنم!
دیروز مترو به سمت امام خمینی واگن جدید اختصاص داده شده به بانوان :
مردا تعداد زیادی وارد واگن شدن و بقیق واگنها خیلی پر بود و این واگن خیلی شلوغ نبود ،جای خالی چن تا پیدا شد و آقایون نشستن کنار خانوما.
یه خانومی: واسه چی میاد توواگن زنان و میشینید کنار ما؟! از جاش بلند شدو رفت واگن بعدی که همیشه مال خانوما بود!:|باز هم نمیشد به اون مرد نگاه کرد!
*همیشه همین وضعه مترو؟
چه بارون محشریه! همینه که عاشق بارونم
همه مدل حسی بهت میده انرژی انگیزه درموندگی ارامش غم اشک همه چی ولی بهتر از همش اینه که میتونه همه احساستو بشوره تمیزش کنه صافو پاکش کنه احساس واقعیتو بهت نشون میده!
برو زیرشو بزاراروم شی! همه چی شسته شه!
سکانس اول : منطقیو خواب میمونم!
سکانس دوم : مزینی کوییزشو گند میزنم
سکانس سوم : هرچی دوس دارم بار سگای ولگرد تو دانشگا میکنم حروم زاده های .....
سکانس چهارم : بنفشه زنگ زده از یه طرف خوشحالم که انتخاب بدی نکردم تا حالا که پشیمونی به بار بیاره از طرف دیگه غصه !
سکانس پنجم : استاد اندیشه هم به سرنوشت سگا دچار شد!
سکانس ششم :امار امتحانشو اون موقع که میخام برم یزد گذاشت!
سکانس هفتم : ده دقیقه دیر میکنی!
سکانس هشتم:چار راه حیدرخانی توی همون ده دقیقه تموم میشم میمیرم! اشکام میریزن همین جوری تا حالا هی میان، هی میان و کاش با هر قطرش واقعا تموم میشد!
سکانس نهم : ارومتر میشم! امیدوار میشم! گرم میشم! دلگرمم میکنی!
سکانس دهم : باز تنهام!باز گریه میکنم !
از زمستونو این سرما متنفرم !