126-گاهی وقتا خیلی کارا

گاهی وقتا ادم یه کارایی میکنه که میگه به خودش واسه چی ؟

امروز ی نینی روبه  گریه انداختم و تا نیم ساعت اروم نشد و تا شب هم قهر بود باهام!

این چیزا که پیش میاد به خودم میگم چرا! چرا باید بچه رو این شکلی دعواش کنم!

اصن چرا ما ادما بعد اینکه زدیم یکیو داغون کردیم یادمون میاد گناه دارن! عذاب وجدانمون میزنه بالا!

اون موقع هست که به این فکر میکنیم!

چرا بعد رد شدن از خیلی چیزا وقتی زدیم نابودشون کردیم میخایم برگردیم جبران کنیم؟چرا باید خودخواه باشیم ! چرا اینقد ترسوییم!!


* ی نفرش هنوز مونده!

125-بیخودی تر

شدیدا فوضولیم گل کرده و شدیدا دلم میخاد بدونم اون 3نفری که این وبلاگو فالو میکنن(تو ریدر) و اثری ازشون نیس  کیان!

*احتمال هرگونه تلف شدن وجود داره!

124- کمی تا حدودی بیخودی!


گاهی در مورد خیلی چیزا واقعا سخت میگیری به خودت به ذهنت به همه چیز !ولی وقتی انجام شد خیلی خیلی اسون تر از اون چیزی هست که تو ذهنت تصور میکردی یا انجام میدادی !


یه جوری حس ارامش دارم! یعنی از یه چیز گنده میترسیدم الان تموم شد دیگه نمیترسم :دی ولی عجب استرسی داشتا!اصلن نمیشد تو چشم هیچ کدومشون نگاه کرد! : اس


هممم یه سویی شرت بود مال یه نفر بود خیلی خوب بود منو نجات داد!:دی همون موقعی که از استرس داشتم تلف میشدم کلی گرما داد :دی


* اصلش خیلی بهتره! :پی

**شدیدا دلم ی چیز خوشمزه میخاد!

۱۲۳-


مزخرف تر از  این حرفام!


----->


بعد از این همه جوییدنش ارومم!ولی میلرزم!:دی

دوباره میخام برم تو کار روزانه نویسی!همتش هس؟ نمیدونم!