۱۰۷- بوسه سرخ


میگوید پاییز است و خش خش برگها ٬ باران نرم نرم٬ رنگین کمان درختها اما ....

اما من میگویم پاییز است و سیبش ٬ عطر همان سیبی که بر سرخیش بوسه میزنی

وقتی در دستت  میلغزدو محکم ترش میگیری وقتی مست بویش میشوی همه ان خش خش و بوی خاک نم زده ی پاییز از یادت میرود .

صدایی که در تو مایماند صدای همان سیبیست روح را درتو میچکاند.

حوا هم فکر کنم پاییز بود که عطر سیب را به رانده شدن از خیالی باطل ترجیح داد .



۱۰۶- ورود ممنوع

تعریفم از ارامش از تنهایی از سکوت از همه چی به هم ریخته میتونم بگم دلم تنهایی میخواد نه به این معنی که کسی پیشم نباشه کسی باهام حرف نزنه همه جا اروم باشه نه!دوس دارم کسی کاری به کارم نداشته باشه . ازم سوال نپرسه ازم انتظار جواب نداشته باشه . نخوان که باشم وکه باشن.مشکلاشونو نریزن سر من. نخوان نزدیکشون باشم نزدیکم باشن! وارد حریمم شن .ذهنمو درگیر نکنن. مشغله فکریم نشن! از موضوعات جدیدی که واردمیشن به ذهنم بدم میاد! یه ورود ممنوع باید بزنم درش بگم این که میبینی تعطیله لطفا وارد نشین!!

بعضی جاها هستن بی نهایت ارامش بخشن بی نهایت بی دغدغه هستن! من اون جارو باید تو زندگیم پیدا کنم!

از اشکایی که رو صورتم میلغزن میترسم جدیدا!


ادمایی هستن توی زندگیت که خیلی دوسشون داری خیلی دوست دارن ولی راحت نیستی باهاشون راخت نیستن یاهات! مدل درد کشیدنشون با تو فرق داره البته این فکر منه! هرچه قدر سعی میکنی کاری کنی که نزدیک تر شین حس میکنی دورتر شدی حس میکنی سخت تره !ربطی هم به عمق رابطه نداره به خود رابطه ربط داره! شاید دلیل اینکه نمیتونم نمیشه اینه که نیست وقتی حالم بده نیست کسی که من بگم اشک بریزم اون دستاموبگیره و فقط گوش بده بدون یک کلمه حرف .نگاه کنه همین. نگه غصه نخور درست میشه نگه عزیزم  نگه جونم . بگه مینا و گوش بده همین!

هیچیم به ادمی زاد نرفته!

  با کلمه ها خوب رابطه برقرار نمیکنم! لحن کلمه ها٬ احساس پشت ساده ترین کلمه ها اوناس که ارومم میکنه!


۱۰۵-سلام خدافظ

 

بعضیا رو باید همون سلام خدافظ سالی ماهی یه بار هم ازشون دریغ کرد!

بعد یه ماه اسمس داده : اسمس حالگیری چیزی نداری؟

عزیز من یه سلامی یه علیکی یه حالت خوبه ای چیزی بگو دلم به یه چیزی خوش باشه ! بی معرفتی در حد کمال !

۱۰۴- گاهی ادمها


گاهی ادمها بیشتر از هرانچه فکرش رابکنی از تودورترند!

گاهی ادمها بیشتر از هرانچه فکرش را بکنی خودخواهند!

گاهی ادمها بیشتر از انچه میبینی مزخرفند!

گاهی ادمها خوب بلدند گند بزنند به همه تحملت!

گاهی ادمها ادم نیستند!

۱۰۳-قالبم!



خوشکل شده ها! خودمونیم قهوه ایش خوبه یعنی بد نیس : دی 

اینجانب تو شورا قراره فعالیت کنم! : دی (  چه حرفا؟!)

از همین الان حسش نیس : دی ( جمله از روح خبیثم بودا! )

بعضی ادما هستم که هرجور میخوای بهشون بفهمونی کلیه زاویه دید منو تو فرق داره نیا هی بگو بریم اینور اونور نمیفهمن؟!

رفتیم وسط طبیعت گلو بلبل یا مواظبش بودم زنبور نگزتش یا بهش گفتم ترس نداره که جوجو . خواستم بگم همچین دوس پسری دارم ( فردا صب که خوند کلمو میکنه : دی )

شده واسه کادو گیرکنین؟! من اساسی گیرم! اخرشم ثانیه اخر میگیرم! پیشنهاد بدین

قدش بلنده سه وجبو دو ناخنه سایز تیشرتش : دی یه شیکم تپل جدیدا در اورده نگین هم کمربندو کیف پول که اصلا نمیخوام حس میکنم توش حس نداره! مهربون نیس

خیلی حرف زدم اینا از اثرات نبو مستیه !تقریبا غمباد میگیرم نه میتونم سوژه هارو واسش تعریف کنم نه میتونم اذیت کنم کسیو کلا هرچی پایه واسه شیطونیو اراذل بازی بوده از دس دادم!و از همه مهمتر وقتی دلم میگیره وقتی قتطی میکنم هوشکی نیس وقتی گفتم مستی از مدل مستیم بفهمه من کودوم مدل دردمه که رسیده تو حلقم!

هییییی روزگار بدی شده!





۱۰۲- اون اقاهه که خیلی نایسه ۲



یادتونه یه بار تو یکی از پستا  تو این وبلاگ یا اون یکی درباره یه پسره نوشتم که کلی خوشمل بودو اومده بود خونمون؟

حالا یکی دیگه اومده بود از اون خوشمل تر ! من نمیدونم چرا هر خوشملی میاد تو این خونه داره یه ماه بعدش میره !!!

خودمونیم دیگه هر چی بگم کم گفتم! کلی هم خوش تیپ بود از اونایی بود که اگه پارچه کهنه تنشون کنی میشن مانکن

دیگه کلی ما خابمون پرید !هرچی تو کلاس مشحون خوابیده بودیمو داشتیم تو راه هم تلف میشدیم اینو دیدیم پرید :دی

تازشم کلی مهربون بود باهم دس به یکی کردیم حال علیو گرفتیم



۱۰۱-تمام میشوم روزی اگر تمامم کنی!


هردو فرق داشتند . تنها اشتراک همان داشتن یک رابطه بود! یک  رابطه تمام شده !خاکستر هایش را به روی خودش میریختو باز میساخت غصه هارا! تقصیر هرا را به گردن میگرفتو میسوخت! خوشی هارا تعریف میکردو فرو میخورد بغضش را! ولی تمام شده بود!

عشقی که اولی میخاندش! که میگفت دوستم نبود!

یکی پر بود از دوستت دارم های پشت سر هم و یکی پر از توجه !پراز شوق!یکی پر از صمیمیتو خالی از عشق ٬یکی پر از تردید نگفتن دوستت دارمها!تردید نبودنها!

یکی پر از توجه پر از دیدنو دیده شدن پر از خواستنو خواسته شدن! ولی بدون کلامی حرف! یکی پر از حرف و ندیدن و ندیدن!

یکی تمام شد سر دوستت دارمی که شبو روز نبود! یکی تمام شد سر دوستت دارمهای بی امان بدون دوست داشتن بدون شوق دیدن! بدون توجه های ریزو درشت!


**چیزی که عمق میدهد به انها٬ به ما ٬دوستت دارم  بی انتها روزی هزار بار نیس ! چیزهای کوچکیست که بزرگی دل و دیدت را میرساند توجه به کوچکترین چیزهارا میرساند! مهم بودن را میچشاند!


***هردو تمام شدند یکی بهانه بود و یکی ذره ذره تمام شدن!


****رابطه ها از همان روز اول تمام میشوند اگر از همان روز اول درباره اخرش حرف بزنی! این کشو قوس خواستنو نخواستن غرور ماست که نمیگذارد از روز اول بگویی تمام! انقدر کش میدهی لحظه هارا که از خودت هم بیزار میشوی! از دوست داشتن هم!

و تمام میشوی!