145-بعله اوری تینگ فاک می!

بالاخره این ماه پر از دکترو دارو و پر خرج تموم شد ایشالا نیمه ماه دیگه هم یه سری دیگه پیاده میشیم و باز به زندگی ادامه میدیم!

دلم کیکی شکلاتی بی بی، کیک میوه ای گاندی، پاستا پراگ ،کباب ترکی خوشمزهه که یزد میرفتیم ،  یه فلافل کثیف هس تو کوچه برلن اونم معرکه هس، اهان روبرو سینما ازادی هم یه فست فود خوبه میخاد

کلا اینارو میخام :دی باید وزن هم کم کنم گویا :دی

شادی داره برمیگرده بهم فک کنم :)

144-مث همیشه!

باز بیداد میکند!

خسته ام!

143- چه ساده سکوت میکنم! چه ساده سقوط میکنم!

 یه ساعته دارم فک میکنم! به چیزای خوب ،به چیزایی که هر ادمی اگه داشته باشه خوشبخت ترین ادم دنیاس! به خودم میگم قدرشونو بدون، کم پیدا میشه. یا اصن نمیشه!

ولی نمیدونم چرا با وجود این ادمای ارزشمندی که دارم و زندگیمو پر از عشق میکنن و واقعا خیلی بزرگن باز هم اروم نیستم!

قدر نمیدونم نمیفهمم درک نمیکنم بیلیاقتم!

* شاید هیچ وقت هیچ کس دلیل کاری که من کردم و میکنم رو نفهمه ولی دلیلی بود که از یه جا ارامشمو گرفت و از یه جا دیگه بهم ارامش داد یه ارامش خیلی بزرگ که سخته نخواستنش نداشتنش و روز بروز حالمو بهتر میکنه این آرامش .

** هر ادمی یه حدی داره خیلیا خیلی وقته به حدشون رسیدن وقتی به حدت رسیدی و ازش گذشتی دیگه کارت تمومه دیگه اون ادم سابق نیستی و نمیشی چون یه سری کاراو حرفا اثرشون از بین نمیره! وقتی از حدت گذشتی خیلی چیزا ارزشش و جایگاهش برات تغییر میکنه!

142-

این از دوماه افتاده شدن مامانبزرگمون و سرطان داشتن یه بچه دوساله حالا هم سکته و فوت داییم کلن هم روزگارم دیدنی بوده! 

جناب اقای خدا گاییدیا!


141-زندگی!

وقتشه دیگه پاشم کمرمو راست کنم! بغضامو قورت بدم! خودمو بتکونم بگم گند نزن به خودت مینا! به امید یکی دیگه! قوی باش!