142-

این از دوماه افتاده شدن مامانبزرگمون و سرطان داشتن یه بچه دوساله حالا هم سکته و فوت داییم کلن هم روزگارم دیدنی بوده! 

جناب اقای خدا گاییدیا!


نظرات 4 + ارسال نظر
گرگ شب جمعه 8 مهر 1390 ساعت 11:02 http://nighthowls.wordpress.com

عادت کردم به این که وقتی زندگی سختی‌هاش رو به رخ آدم می‌کشه، بی‌رحمانه این کارو می‌کنه.
ولی باز حکایت باقی‌ست و این نیز بگذرد

فرزام جمعه 8 مهر 1390 ساعت 13:42

مینا ، سالمی؟
گرگ شب، خودت آیا اوکی-ی؟
چرا شما دو نفری یهو انقد دپ شدین؟
کلی تسلیت بهت میگم
-----------------------------------------
یک توصیه : مینا جان خیلی با خدا کاری نداشته باش، زندگی راحت تر و آرام تری خواهی داشت :)

پستو ادیت کردم فرزم جان :) یه بچه دوساله سرطان داره!
مرسی :)

alireza شنبه 9 مهر 1390 ساعت 11:25 http://lostpsycho.blogsky.com

الان هم دو تا حوری داف بغلشن و دلشو گرفته داره هرهر به من و شما می خنده و حال می کنه....

saeed چهارشنبه 13 مهر 1390 ساعت 14:07

wooooow!
tasliat migam!
migam ghose ghsoe miare ...
:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد