۵۰- نون پنیر سبزی



بعد یه دنیا بارون یه دنیا نون  سنگک و پنیر سبزی با کره و گردو هم خیلی خوبه ها! همه میان ترمای ادمو واسه یه ساعت  از یادش میبره : دی

۴۹-ماهی کوچولو داشت خفه میشد!


حس اون ماهی رو دارم که دوست داره از تنگش فرار کنه. ازش خسته شده! داره خفه میشه از تنگی تنگش!

ماهی کوچولو میدونه از تنگ بیرون پریدن دو حالت داره یا رودخونه و جریان زندگی یا مرگ!

گفتم بهت این تنگی که برام میسازی داره خفم میکنه !

نگفتم؟

گفتم عین اینایی شدم که از یه طرف با طناب بستنشون و دارن میکشنشون  از یه طرف دیگه هم خودم تقلا میکنم واسه ازادی !

نگفتم اگه طنابه پاره بشه با سرعت هر چه تموم فرار میکنم  بر نمی گردم عقبو نگاه کنم؟ 

شدم عین اون ماهیه که دلش واسه تنگ تنگش تنگ شده ولی  برنمیگرده !




۴۸- این قفس تنگ شکست!

 


    نگران نباش !

    رهایت می کنم . ازاد خواهی شد . نگران نباش!

    من هم طعم اسارت را میدانم هم رهایی از بین این خانه تنگ!

    خوشحال باش ....

     شاید ان لحظه شکار ان عقاب شوی ولی باز هم می دانم  ازادی!

    در دل عقاب پرواز می کنی شاید به انجاها که خودت نمی توانستی تنهابروی !

                  خوشحال باش قناری کوچکم

                                     ازادت می کنم 



۴۷- من تصمیم میگیرم !

چه قد سخته بخوای یه تصمیم سخت بگیری!

من گرفتم ولی میترسم واقعا! دعا پلیز !

خودت هم کمک کن لوفا

۴۶- من ! تو ! نگاه!



و گاهی ننگریستن به چشمهایت انقدر سخت است که خند ام میگیرد ...!

خنده ام میگیرد ! زل میزنم در ان خماری دلچسب ! و میبینم ....!

میبینم در ان خماری٬  مینای دلم را که ترک دارد !

باز میخندم!

اینبار نه به خاطر ان همه شوق  !

نه  به خاطر تنهایی خودم و تو !

 نه به خاطر ترس من و تو !

به خاطر ان لبخند دروغت که پر از سوال است و من نمیتوانم !

نمیتوانم به خود بگویم٬نمیتوانم باور کنم نفهمیده ای!

نفهمیده ای مینای دلم پر میزند به سوی تو!

و لبخند میزنم  و رد میشوم!



۴۶- دو نفره!



این بارونه که الان میاد بدجوری دونفره هستا! عشق میکنم با هاش!





۴۵- خوب و خوب تر !


یه دوست خیلی قدیمی  : اوضا در چه حاله ؟ خوبه؟ خوبی؟

یه کم فک میکنم میگم: اره فک کنم! اره خوبه؟ خیلی خوبه! 

میگه : مطمئنی؟

میگم : اره اگه بگم بده همه چی خراب میشه رو سرم ! درو دیوار هم میخان گازم بگیرن! پس خوبه خیلی خوبه !

میگه   : یه کاری کن خوبتر از این نشه!



۴۴ -هیس!



هیس !

میخواهم بخوابم!

میخواهم به خانه  ی جدیدم عادت کنم!

برای خود خانه ای ساخته ام . خانه ای از جنس لاک .

لاکی از جنس شیشه ولی صاف !

لاکی سختر از شیشه دلم !

به کور ترین نقطه ان پناه میبرم .

در ان کنج خلوتگاهی میسازم که هیچ کس جز من نتواند بیاید . حتی تو!

لاکم میشود تنها جایی که اگر خندیدم در ان اثری از شوق هست! میشود خانه من !

هیس!

میخواهم خستگی در کنم !

خسته تر از انم که بمیرم!

خسته تر از انم که  این بغض  خفه کننده  را تحمل کنم!

اما دوست دارم ! دوست دارم این اشکها شستشویم دهند !

بشویند این دل شیشه ای غبار گرفته را که با اندک صدایی میشکند! 

خسته ام از این تنهایی تنها ! 

هیس ....!





۴۳- نگاه!



  دارم می فکرمو میرم یه پسره داره از رو به رو میاد یکی از بچه های یونی کده هس  اونقد سرشو صاف گرفته که اینورو نگاه نکنه که ضایع هس  ولی زل زده بهم یهو خندم میگیره شیطونیم گل میکنه هوس مسکنم ضایش کنم!( نگین نامردم!) یه لبخند مهربون میزنم حول میکنه دستو پاش هم گم میکنه  نمیدونه چی کار کنه یهو میگه سلامو میدوه میره از خنده روده بر میشم ! اخه چرا میترسی مگه من لولو ام؟ 


اینم  از شیطونی های امروزم! عذاب وجدان گرفتم نباید به روش میاوردم که زل زده بهم ! ولی باحال بود ! تا دو ساعت بعد که بیام خونه هروقت میبینمش زود یه جوری در  میره!


راستی بازم چشا حرف میزنن باهام ! میتونم بخونم چی میگن !  ( همه نه ) 





۴۲- فالم!


دارم از سر خیابون رد میشمو به این فک میکنم که اوضاع مالی این ماه داغونه یه بچه جلومو میگیره میگه خاله بخر! بخر! میخرم بهش عیدی هم میدم!!!


میخرم ! واسه دفعه اول نیت میکنم و می خرم میشه این!


سینه از اتش دل در غم جانانه بسوخت          


                                اتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت


تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت

                               جانم از اتش مهر رخ جانانه بسوخت


همین!!!