۹۳- تولد یک سالگیش مبارک !



فک میکنم شده یه سال که من مینویسم! البته وبلاگ مینویسم!

وبلاگ نویس نیسم ! نویسنده هم نیسم ! فقط یه کم حموم عمومی مغزمو اینجا خالی میکنم!

این دومین وبلاگی بود که ساختم خیلی هم  دوسش نداشتم ! 

کلا  n بار تصمیم گرفتم که وبلاگو بذارم کنار اما خوب نذاشتم !  

نه اجتماعی مینویسم نه سیاسی نه طنز نه هیچ نوع دیگه فقط یه تخلیه روانیه

گاهی وقتا میشن ذوقو احساس ،گاهی وقتا میشن  فحش به درو دیوار ، گاهی هم میشن تلنگر ،گاهی هم میشن  من !

ننوشتم که بشه 1000 تا بازدید توی روز یا 200 تا نظر واسه یه پست  فقط نوشتم ! اوایل بدون هیچ مدل خودسانسوری!!

سعی کردم مبهم نباشه ، سعی کردم من باشم نه کس دیگه ای!

چیزایی که نمیشد بگی رو اومدم اینجا گفتم و رفتم ! همین !


فک کنم تصمیم گرفتم گودرو بذارم کنار برم بشینم وبلاگ بخونم ! لذتی که توی دیدن یه پست جدید توی وبلاگایی که دوسشون داری هست هیچ وقت تو فضای گودر نیس هر چند شلوغ تره ! هر چند همه مدله توشه  ولی فک کنم فقط یه سه چهار تا از دوستامو بخونمو تموم فعلا  لبته همه میدونن ترک گودر از ترک اعتیاد هم بدتره!




۹۱- نسبت یاب هستم!


حالا درسته که گفتم باید دهنمو ببندمو از این حس ناب نگم ولی دیگه میتونم بگم که  تو اولین روز اولین گشت نسبت گرفتمون: دی

۸۷- من به صورت اسمایلی :دی !


دیروز صبح : قبل از ارائه

بعد از ارائه اولیه!

بعد از ارائه اصلی

دیروز ظهر :

دیروز عصر :

دیروز عصرتر!:

دیشب وقتی گفتن تاخیر داره قطاره :

وقتی بیشتر تاخیر داشت:

وقتی اون بچهه تو قطار هی حرف میزد:

وقتی تو قطار باید بخوابم :

صبح وقتی رسیدم به مامی :

وقتی رسیدم خونه

وقتی رسیدم دم اتاقم!

وقتی رفتم تو!:

وقتی هیچی سر جای اولش نبود!

وقتی من هیچ جا واسه خودم ندارم! اخه رعایت کنین اینجا مال منه حق ندارین تغیرش بدین! عوضش کنین

من وقتی یه سوغاتی از عمم گرفتم که واسه یه بچه ۱۰ ساله هم کوچیکه

من وقتی میگم اینو باید بپوشم:

من وقتی لباسه پاره میشه

من وقتی دارم معینو اذیت میکنم!

من وقتی با مامانم قهرم مثلا :

من کلا وقتی از قطار پیاده میشم تا دو روز :




۸۴- نامه های سر به مهر !


دوس دارم یه روز که تو خونه نشستم در بزنن!

درو که باز میکنم پستچی یه دفتر بگیره جلومو بگه خانوم .....؟ بگم بله

بگه میشه اینجارو امضا کنین؟  امضا کنمو یه پاکت بهم بده و بیام تو!

رو پاکتو که میبینم از یه جای دور و از یه دوست قدیمی باشه! یا یکی که خیلی وقتهخ ندیدمش یا کلن دلم براش تنگ شده!

پاکتو با یه ولع خاص باز کنمو بشینم روی مبل بخونمش!

نامه که تموم شد بگم اخی !

 بعدش بلند شم یه لیوان چایی بریزمو شروع کنم به خوندن دوباره نامم!

دلم یه همچین حس نابی میخواد! دوس دارم یکی این مدلی به یادم باشه!

کسی نیس واسم نامه بنویسه!؟


* هر کی بگه دیوووونه ام خودشه!

** از این جا بود که زد به سرم هر هفته نامه بنویسم با این تفاوت که واسش پستش نکنم فقط درشو ببندم یه تمبر خوشمل هم بزنم بذارم اونجا ! :پی  !





۷۸- اجبار!



گاهی وقتا باید به یه عده نشون داد که حرفشونو نزنن و مجبورشون کرد که نگن حتی با نگاه! یه عده هم  رو هم باید مجبور کرد که حرفشونو بزنن! اما هیچ کدومشون اون کاری که باید بکننو نمیکنن و این میشه روانی شدم من!



۷۴- تصور خاطرات!



گاهی وقتا باید خاطره هاشو ادم یه جوری بایه وسیله ای ثبت کنه! ولی نمیدونه یه خاطره یه هفته ای رو با این همه جزییات و این همه ادم جدیدی که وارد زندگیش چه جوری ثبت کنه! یا اصلا چه جوری میخواد همه اون لحظه به لحظه رو باز گو کنه! مثل توصیف یه حسه!

هیچ وقت نمیتونی اون جوری که خودت حس میکنی واسه بقیه تعریف کنی ! اونا هم نمیتونن مث تو حسش کنن ! کلا خاصه!

منم الان نمیتونم همه اینا رو بگم! نمیتونم بگم که چی داشت اونجا که من تونستم حداقل یه هفته از دانشکده بکنم!

شاید یه صمیمیت خاص که هیچ جا دیگه نبود!و نیست! یه جاذبه یزدی! : دی

ثبتشو میذارم به عهده اون همه عکسو فیلمی که گرفتمو گرفتیمو گرفتن!




۷۳- نوشمک!




روی میز یه قوطی نوشمک خرسی خالی افتاده!

من این ریختی میشم!

من : من کو پس ؟! دیگه دوست تدارم!

علی : خوردمشون!

من :کوفت ! برو بمیر! اصلا برو تو دستشویی در خودتم ببند نا اخر شب هم نیا بیرون!

علی : ......

من : اصلا شام درست نمیکنم!ظرفا هم همشو تو میشوری !

علی : .....

من : به مامان میگم ! خودم میرم میخرم میخورم بهتم نمیدم!

علی : ........

من : ( اسمایلی اونه که لپاشو باد کرده لباشو اویزون!)


دو دقیقه بعد یه جیز خیلی یخ گنده میندازه تو یقم از پشت دادم هوا میره ! ذوق میزنم میشم اینجوری



۶۸- نه من نه تو !


نه من میتونم ساکت شم بریزم تو خودم نه تو میتونی حرف بزنی! پس بهترین جا واسه دادو بیداد وب قبلیه

* کسی پسورد خاست بگه !


**تنها جایی نرو از دستت اینقد عصبانی ام که یهو دیدی گرفتم زدمت! با دوستات باش! فک کنم امروز یه ثانیه دیگه اونجا بودم اشکام هم میدیدی! 


***بی دلیل بغضم میخواد بشه  گریه ام ! بی دلیل یه شونه میخام ! تا فردا وقت داری !





۶۵- نگاه هایم در خود خفه شده اند!



    به من جراتی ببخشای که وقتی نگاهمان گره خورد برنگیرد چشمهایم این مستی بی پایان را از من و  تو !

 توانش نیست . تو اراده کن! 





۶۰- این پست بعد از۲ روز به ۱/۱۲ رسید!



 وقتی دوست ۸ سالتو بعد از مدتها (۵ ماه ) میبینی  یه حس خوبی پیدا میکنی !هی دیوونه جوگیر نشو!