۱۷-



   دخترک پرپر شدو ما امروز فقط گلهایش را پرپر کردیم !!


    تف به کل این زندگی که هرجوری میخام فک کنم خوبه یه جاش میلنگه!



۱۶- تلخ مثل اسپرسو


دو تا قاطی میافتن به هم ! داغون! عصبی! یکی از یکی قاطی تر !


جفتشون میخندن ولی اگه یه لحظه تهنا شن چشاشون پره اشکه!


خسته ان! دردشون عین همه!


میترسن ! حرف میزنن توی کافی شاپ تاریک !


اشک امونشون نمیده هی بغضشونو غورت ( شایدم قورت!) میدن !

هی جلوی این دلو میگیرن اما مگه این چشای لامصب اجازه میدن؟! مگه دوام میارن !؟

مگه میتونن بازم بریزن تو خودشون خسته شدن!

امروزم همین بود از صبح هی یه جای خلوت  هی درد دل  هی غصه!

هی حرفای یه سال مونده !

همش چراهای بی جواب !


خوبیش اینه که عین همیم! خوبیش اینه که وقتی واسش توضیح میدم میفهمه ! نباید به این فک کنم که درک میکنه یا نه!


از خودم بدم میاد!

از ترسو بودنم بدم میاد!

از اینکه جرات ندارم بگم بدم میاد!

از اینکه از غرورم تا حالا یه دنیا ضربه خوردم بدم میاد !

از خودخواه بودنم بدم میاد از این همه عاقلانه فک کردن بدم میاد!

متنفرم از خودم! متنفرم!

از این که فقط به فکر اینم که دل یخ نفرو نشکنم  بدم میاد !

از این که به خاطر نشکستن دلم نشکستن غرورم خودمو له میکنم متنفرم!


دلم یه شونه گرم میخاد !

دلم یه گوش میخاد که به همه حرفام گوش بده!


اهای خدا مگه نمیگن همیشه هستی پس چرا هیشکی نیس من براش گریه کنم ! داد بزنم! !؟

چرا کسی نیس گوش کنه!؟

من دلم یه دست گرم میخاد که وقتی دارم گریه میکنم اشکامو پاک کنه  !

یه شونه ! یه بغل که وقتی داغون میشم بهش پناه ببرم !

من الان دلم یه همزبون میخاد!


اهای خدا داری؟ 

لطف کن بم بده بهش نیاز دارم خیلی !



۱۵- تعطیلات روح



یه مدت به دفترچه خاطرات پناه میبرم نمیشه اینجا نوشت این همه دیوونگی رو !


فعلا خسته ام ! نمی نویسم ! تا وقتی انرژیم برنگرده تعطیله خاطره نویسی اینجا 


ولی اپ میکنم ! چیزای دیگه !


فعلا فروغ شده ارامشم ! 



۱۴ -



فرض کن روزای تعطیل بری  کلاس زبان خصوصی که تیچرش بهناز باشه !

شاگرداش منو امیرو علی !و تنها چیزی که اونجا یاد میگیری فحش باشه به اینگیلیسی!!و دفاع از خود کمی تا حدودی هم زبان!

ولی خیلی خسته میشم ! به خصوص اینکه نفسم بالا نمیاد !

دلم یه پیاده روی اساسی میخاد یه جای ارومو خلوت!(برداشت بد موقوف!)



۱۳-




 سخت فهمیدم !


تلخ فهمیدم!


ولی فهمیدم !


فهمیدم منو تو یکی نبودیم !


خیلی وقته فهمیدم اما!


تو چرا هیچ وقت نفهمیدی  همه چیز  فقط به خاطر خودت بود ! 


چرا نخاستی واسه یه بار هم شده بگی حرفاش از سر دلسوزی نیس!


دوسم داره! دوستمه!؟




۱۲-




        می مینوشم و از خمار آن باکم نیست!!!!




نمی دونم مشکل از گرمابخشی بخاری های این دوره زمونه هست یا من خیلی سردم!





۱۱ -

 

هیچ کس جز یه سرماخورده هیچ وقت درک نمیکنه چایی چه حالی به استخونای ادم میده 

همین باعث میشه تو یونی ۳بار چایی بخوری 

بعدش هم برگردی خونه بازم هر نیم ساعت یه چایی بخوری 

خدا رحم کنه امشب:دی! 

میخام شروع کنم کتاب دیدی نو از دین کهن (فرهنگ زرتشت رو بخونم ولی حس ندارم پس نمی خونم!)

وقتی خوندم دربارش میگم!

۱۰- تب دار

 

نمی دونم یخ کردم یا سرما خوردم ! ولی هر چی هست حسوحالمو گرفته حتی نمیتونم حرف بزنم خسته میشم ! فک کنم تب هم دارم!

شاید هم مال زیاد بیرون موندنه که اینجوری خسته شدم

میریم انقلاب ! یهو میریم انتشارات یساولی! خیلی جالبه انتشاراتش کارت پوستالای قرمزش هم نازه ! میریم یه کتاب طراحی میگیریم ۱۴ تومن هم بیشتر نداریم هنوز یه کتاب دیگه هم میخایم بخریم! (کسی نگه اینا دیوونه هستن که میگم خودشه! ما فقط یه کم سرخوشیم همین !)


تا حالا دیدین من بتونم یه ساندیویج!!!!!!!!!! هایدای عمله خفه کنو تا ته بخورم! امروز خوردم ! بنده خدا همکار داییم میگه اینا خانوادتا  .........!



۹ - هردم بیل

 صبح: 


ساعت ۶: ساعت زنگ میزنه  به خودم میگم ۱۰ دقیقه دیگه پامیشم !

ساعت ۶.۱۰: بازم ۱۰ دقیقه دیگه !

ساعت ۶.۲۰ : بازم ۱۰ دقیقه دیگه !

اخرش میگم پاشو مینا ظهر که اومدی بخاب ! با این امید پا میشم یه نگاه به ساعت میکنم ۶.۴۵ شده بدو بدو حاضر میشم ! میرم یونی ! تحمل یونی هم سخت شده! خیلی سخت ! یکی بهم انگیزه بده !

  حس تنهایی داره وسم درد ناک میشه ! حس بدیه که مبارزه باهاش داره خراب ترش میکنه ! اهای مردم من از تنهایی از دل مردگی میترسم ! من از سنگ بودن سنگ شدن میترسم !


ظهر :

میام بخابم !دو  ساعت رو مبل ولو ام خاب نمیرم ساعت ۶ فحش میدم دیگه میگم اخه چته دختر ! چه مرگته؟  تو که درگیر هیچی نیسی چرا چشات رو هم نمیان؟!‌ هان؟ بگیر بخاب دیگه !

ولی خاب نمیرم

میرم سراغ علی!



شب:

دارم راه میرم پام میخوره به در ناخونش میشکنه خونش میزنه بیرون ! میگم حقته میخاستی کوتاهشون کنی ! 





یکی از سرگرمی های بزرگ زندگیم وبگردیه دوس دارم نوشته های همه رو بخونم ولی دوس ندارم ادبی بنویسم ! البته استعداد هم ندارم !

دوس دارم بخونم اینجوری حس ادما بیشتر منتقل میشه بهم

یه کشف باحال کردم بسی ذوقیدم!الن کلشو خوندم ! ناراحت شدم و بهش حق دادم همین ! باید خیلی سنگ شده باشم که اینقدر سرد برخورد میکنم ! خیلی سرد ! خیلی سنگ!


یه وبلاگ باحال هم رفتم به اسم کودکان اردیبهشت :اینو خوندم از توش 



اردیبهشت!


کودکان تو با هر قطره اشکی


آب میشوند..


با هر لبخندی اما


می شکفند...


کودکان تو شاید


میل غریب


ماندن و سبز شدن دارند!




خیلی ناز بود خیلی دوسش داشتم !


گاهی اوقات بعضی وقتا یه نوشته هایی میخونم که  حس خوبی بهم منتقل میکنن ! فک میکنم مال منه در باره منه!





مامانم میزنگه جایی نیستم کع درست حسابی بتونم بحرفم ‌! میگه برات فال گرفتم حافظ خوشحال باش زندگی قراره شیرین شه ! میگم من که چیزی ندیدم تا حالا ازش  چشام خیسن ولی ............. میگه ناشکری نکن !
بغض کرده معلوم نیس دوباره چی شده که این جوری دلش گرفته اینجودی دلتنگه ! میخام برم پیشش بلیط نیس میگم با اتوبوس بیام؟ میگه مطلقا نه!

۸- نیازمندیها!



صبح با یه اقای کمی تا حدودی نامرد کلاس داشتیم خلوت بود ! اعصابم خورد شد اساسی !

به جای اینکه جاوا یاد بده سیستم کتابخونه و کتابداری رو یاد داد ! فقط خمیازه کشیدم!

میام بیرون میرم سر معادلات. درک میکنم استادای دانشگاه هم میتونن یه چیزی سر کلاس بهت یاد بدن!!( اولین باری بود که سر یه کلاس من درس میفهمیدم ! داشتم نا امید میشدم از یونیمون )

میام بیرون اندیشه داریم با یه اقا!! نمیرم پیچش میدم :دی !

با نازی میریم میلاد نور

میریم شیطونی و خرید خدا نکنه این بخاد پالتو بخره !

کشته شدم از دستش یا سایزش نبود یا اگه بود میگفت نه! 

(اخرش هم یه سی دی میخره!!)

با هم رفتیم TT یه شال خوشمل میخرم یه شلوار مشکی هم میخرم !


میریم اون مغازهه که نایک و ادیداس!!! داره یه کفش نایک باحال میبینم ! میخام !گرونه !90 تومنه ! میزنگم به مامی میگم بخرم؟!!میگه نه!!!(ایکونه  که مینا  لباش اویزونه!) میگم قول میدم تا یه سال کفش نخرم پشت تلفن غش میکنه از خنده ! میگه تو؟؟!! میگم نامردی نکن دیگه وقتی گفتم اون کیفه رو بخر من تا یه سال کیف نمیخرم  نخریدم دیگه!  میگه هنر کردی ! نه !! میگم زورگو! 


پ . ن:

به دلیل اینکه بسی در تنگنای مالی هستم نمی تونم از دخل خودم بردارم!!!

در نتیجه نمیتونم بخرم ! حالا کسی پیدا نمیشه منو دوس داشته باشه برام اون کفشه رو بخره خیلی دوسش دارما!

تازشم یه کیف ادیداس دیدم اونم 80 تومن! اونو میخام ولی نه خیلی!!!