167-یادم باشه

لیاقت داشته باشم!

صبور باشم !

حواسم باشه.

166- تنهایی

میخاستم بنویسم آدما تنهان خیلی هم تنهان اما دیدم شاید نباشن. اما اگه تنها نباشن حتما تنهایی رو چشدین .

تنهایی شاید نبودن باشه شایدم نبودن اون که باید باشه، ولی اگه اونی هم که باید باشه بود باز هم تنهایی هست.

تنهایی  شاید دوربودن در عین نزدیک بودنه

تنهایی  شاید از یاد رفتنه، شاید یاد آوری کردنه، آدما تنهان بی او یا با او بودنش فرقی نمیکنه

خوش به حال اونایی که با یا بی تکلیف تنهاییشونو مشخص نمیکنه

گاهی ارزش تنها بودنم نداریم .


165-منم

هیچی

164-یادگار از ما

 خالم ( خاله مامانم) بعد ازینکه مراسم ننه تموم شده جانماز ننه رو یادگاری گرفته .

جانمازه تصویر یه حرم بود و گلدسته هاش ، توش دوتا مهر بود یکیش خیلی بزرگ یکیشم کوچولو، یه تسبیح گلی خیلی نازم داشت که شوهرش با خاک تربت کربلا براش درست کرده بود دونه هاش هم اندازه و کاملا کروی نبودن،طرح خاصی هم روش نداشت جز یکی دو تا خط، یه چارپایه کوتاه هم داشت که جا نمازو روش پهن میکرد و همشونو توی یه چارقد( به یه پارچه چهار گوشه شبیه روسری میگن فک کنم) یا بقچه میداشتو میداشت کنار خودش. بلاخر کلی خاطره هس واسه همه ماها.

داشتم به این فک میکردم که وقتی مردم کی میاد دنبال وسایلم کی هست که بخاد ازم یادگاری یه چیزیو داشته باشه .اصن چی ازم قراره به عنوان همچین یادگاریی واسه بقیه بمونه؟ کتابام ؟ دفترچه خاطراتم؟ یا چی قراره تنها همدمم بشه وقتی پیر شدم؟( اگه برسم به اون سنو سال)


*بعد از مدتها یک نوشته بی درد

163-این روزهای ...

دلم یه تعدادی دوست خوب میخواد!

ازون حالتام که بهم بگن تو گریه میکنم!

ننرو مزخرفم! خودمم دوس ندارم خودمو اصن گریه!

دلم دانشگا نمیخاد مامان خودمو میخام!

دلم میخاد اصن کاماو نقطه نذارم

دلم یه عالمه خونمو میخاد!

از گاز پاک کردنم متنفرم پسته میخام

حالم به هم خورد!

باید برم جامدادیمو پیدا کنم پاک کنم پیدا کنم بذارم توش با خودکار رنگیام!

یکی منو بخابونه !گریه میکنما!

162-آلوده

به هم میریزم وقتی این هوای آلوده دانشگاهو تنفس میکنم! وقتی حس امنیت ندارم  با نزدیکام، با دوستام. وقتی دلگیره همه چی ... بده آدم ببره از ادمای اطرافش!

161-یلدا

همون یه دقیقه فاصله بین شادی و غممون شد فاصله رفتن وموندن شذ فاصله قهقهه و هق هق !

160-خونه!

خوب و بدخیلی داشت خوباش خیلیو بداش کم :) همش خاطره شد . راضیم اصن :دی

159-:(

بده خیلی بده! جلزولز میکنه ودم نمیزنه چه طاقتی چه دلی!

158- یه مدل دیگش

نمیدونم پیج بلاگفا چه قد دیدن داره که هی نگاش میکنم؟!

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟

نمیدونم چه فایده ای داره اینقد حرف زدن درباره موضوعی که قرار نیس حرف زدن راجع بهش تغییرش بده.

بعضی رنگا واقعا رنگای زندگی ان:)یه جور خاصی یهو چشتو میگیرن!

درد از دل میاد.

چه جوری میشه وبلاگو برد رو بلاگریا جای دیگه!

دم امتحاناس و میخوام فرندز شرو کنم:دی

دورو برم پره از افراد دوست نما که استفاده ابزاری میکنن از هم دیگه :) اصن به روتون بیارم چی میشه ؟خیلی گندش در میاد؟!

یه سری سلکشن از یکی گرفتم اصن اووووف :دی

جمه بازار کسی نیس؟

این سرماخوردگیه ول کن نیستا!

تعطیله نمیاد نمیره  نمیبینه نمینویسه پاک میکنه! خوش به حالش:)

فک کنم فرجه ها برم یزد اصن آخ جونش:دی

بعضی ادما هستن ذاتن نمکن نگاشون میکنی میخای لپاشونو بکنی

خاب دیدم مردم واقعا حس میکردم که دارم میرم یه جوری معلق بودم ناجور :|

دلم یه نینی میخاد هی گازش بگیرم

از وقتی گودرو بستن وبلاگ فقط دوتا لایک میخوره یکی مخاطب خاصه یکی سیمین:دی اونم چند درمیون میزنن حس میکنم خاموشه