book city117-

با هم میرویم حتما، یک روز از صبح ،خسته شدم از پارک رفتنوخیابونگردی باهم میرویم!

ولی قول بده اول برویم قسمت لوازم تحریر،قول بده وقتی مداد رنگی های خیلی خیلی رنگودیدم ودهنم یه متر باز موند نگی زشته!

اصلا اول میریم کتابارومیبینیم هرکتابیوخواستیم میخریم میخونیم!هرچی کتابه ورق میزنیم.

بعدش میریم توکافی شاپش من اب نارنج میخورم با کیک توهرچی خاستی !

بعدش میریم کتابامونوحساب میکنیم باز برمیگردیم توبخون من میخونم. ولی قول نمیدم هی نیام حواستو پرت نکنما!

قول بده هی نگی بهم دس نزن به کتاباوجامدادیا!

راستی یه قسمت داره پرشمعه کلی هم چیزمیز داره که مال یونیسفه!

۹۸- کودک 2ساله درونم



کودک درونم بی انصاف شده خیلی بی انصاف !

هیچ منطقی را قبول نمیکند همهمزخرفاتی هم که خودش به خورد خود میدهد در این روزها را نمیفهمد!

منطق دوری را نمیفهمد ! اشتباه نکن خنگ نشده ! نمیخواهد بفهمد! 

دلتنگ شده

مثل ان کودکی شده که پا به زمین میکوبد برای داشتن !

فقط تورا میخواهد



۹۰- اولین !



گاهی وقتا ٬ بعضی روزا بغضی حسا رو نمیشه توصیفش کرد پس بهتره هیچی نگی بذاری این اولین های عمرت بشن مثل شراب که هر چی از عمرشون میگذره ناب تر میشه! بذاری این اولینا همیشه اولین بمونن !




۸۲- یه دونه بیشتر ارزو کن سهم منم مال تو!


گفتند شب ارزوهاست برگه ای برداشتم !

 خالی ماند فقط نوشتم تو!

بهانه ای شد برای ارزو کردنت !

دیدم خودخواهیست ! شاید نخواهی!

ارزویم را پس گرفتم !

ارزو کردم  .....

 به ارزوهایت برسی !




۷۲- یک عاشقانه ارام



همه جا خلوته! ساکته!

تو سوت میزنی من عشق میکنم !

یه دیوونه ازت یه چیزی میپرسه سوت نمیزنی! من میگم بمیر... ساکت شو داشتم عشق میکردم!

دوباره سوت میزنی با یه ریتم خاص ! من دوباره عشق میکنم!

دیگه نمیزنی یه چند لحظه میگذره  میگم دلامصب بزن! اما نمیزنی !

پا میشم میرم ! میگم خدافظ ! دلم سوت میخواد ولی هنوز!