حقیقت دارد
تو را دوست دارم
در این باران
می خواستم تو
در انتهای خیابان نشسته
باشی
من عبور کنم
سلام کنم
لبخند تو را در باران
می خواستم
می خواهم
تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در اینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم
احمد رضااحمدی
ziad nafahmidam!!:P
sheeriam ke nafahmam doost nadaram,amma shayad to fahmidi dg!!:D
فک کنم تو بیشتر شعرایی که یه نظم خاصی توشون هستو میپسندی!
ولی خوب این شعرو من بیشتر به خاطر اینکه یه رویا پردازیه و یه رویای دوسداشتنیوبازسازی میکنه دوست دارم!
سخت بود!
ولی خوشم اومد!
چی سخت بود؟!خوندنش یا فهمش؟:دی
na etefaghan !amma iaz in sheraye moje now ziad khosham nemiad daste khodam nist!!!
saeid khob mige ye royaye khoobe tataboghesh bedi ghashang mishe hatman