۵۵- من اگه پسر بودم!



من اگه پسر بودم! ( خدا نکنه زبونتو گاز بگیر! : دی)



من اگه پسر بودم الان عین یه پسر خوب شب ۵شنبه رفته بودم بیرونو داشتم واسه خودم عشقو حال میکردم! اینجا ننشسته بودم بازی کنم!

یه موتور داشتم باهاش میرفتم مستی رو بر میداشتم میفرفتیم شیطونی!

یه دنیا باحال تر از این اقا پسرای مزخرف بودم

اصلا خودمو نمیگرفتم!

هر روز صب میرفتم دوس دخترمو بوسش میکردم (ـ عجب بیکار بودما!: دی)

هر روز ادکلن زده خوش بو و خوشملو ناناز میرفتم یونی! چیه این پسرا یه ذره خوشبو نیستن فقط بوی سیگار میدن ادم عقش میگیره!؟ : دی

مو هامو کوتاه میکردمو همیشه مرتب بودن!

وقتی یه دخترو میدیدمو بهش زل میزدمو کلا دختر دید میزدم و هر غلط دیگه ای میکردم هی افه نمیومدم من اصلا با دخترا حال نمیکنمو پیف پیف دختر بو میده و از این حرفا!

خودمونو که گول نمیزنیم حداقل خودمون میدونیم چه قد ما پسرا چشمو دلمون پاکه!

کلا از این گنده دماغا نبودم!

همیشه یه لبخند از اون خوشمل باحالا میزدم!

یه کم کمتر از با حاشیه حرف میزدم (بابا نمیمیری که حرف دلتو عین بچه ادم بزن)!

کلا نوع احساسمو عوض میکردم اینقد زمختو خشن نبودم!

یه کم درک میکردم با کوچیک ترین چیز حتی یه لبخند میتونم به یه نفر امید ببخشم شادی بدم!

کلا با اینی که الان اقایون هستن فرق داشتم!

با این بازی های مزخرف پلی استیشن تا این حد حال نمیکردم!


یه کم جیگر تر به نظر میومدم!:پی



* خوب خدا رو شکر میکنم که دخترم

و این دختر بودن یه حس نابه که هیچ پسری هیچ وقت نمیتونه حتی تصورش هم  بکنه !

و میگم هی خدا مرسی که من میتونم این همه احساسو تو خودم و تو روحم بگنجونم!

و خوشحالم که این احساسی که تو وجودم هست یه حس شرطی نیس هیچ قیدو بندی نداره من هر کیو بخام دوس دارم بدون هیچ دلیلی بدون هیچ انتظاری! بدون هیچ منتی! خدا رو شکر که خیلی از این چیزایی که من میبینمو یه مرد قدرت دیدنشو نداره!

مرسی بابت این همه لطافت ٬ این همه ذوق٬ این همه صبر٬ این همه تحمل  و این همه روشنی که من حسشون میکنم!

مرسی که من یه موجودم عین شبنم! عین بارون بهاری ٬ عین خودم!

مرسی که کمتر  و دیرتر از یه مرد به این همه روزمرگی عادت میکنم!



**گاهی وقتا دلم تنگ میشه واسه ادمایی که از خودم روندمشون! عین اون ماهیه تو تنگ که دلش واسه تنگش تنگ شده منم دلتنگشم !






نظرات 13 + ارسال نظر
داش آکل پنج‌شنبه 9 اردیبهشت 1389 ساعت 23:41 http://dashakol.blogsky.com/

کمی تعریف بفرمائید شما بانو از خودتون...
باید گفت پسرا همه اینطور که شما میگید نیستن! اما اصولا دختر خانم ها هم عقیده ی شما رو در مورد پسرها ندارن! بیشتر دوست دارن طرف حسابشون یه آدم خشن و زمخت باشه تا یکی مثل... مهربون, خوشبو, تمیز, با نظم و دسیپلین! با اطلاعات عمومی و چیز فهم و منطقی...
اینجوریاست!
رخصت

من اقای مهربونو خوشبو رو به ۱۰۰ تا اقای منطقی ترجیح میدم! میدونی چرا چون نقاب نداره خودشه احساسشو قایم نکرده پشت اون همه زمختی و مرسی بابت شعر هیچ که کاملشو گفتی من بیشتر از این نمیدونستم!

مهدی پنج‌شنبه 9 اردیبهشت 1389 ساعت 23:46 http://spantman.blogsky.com

ببخشید نترکی از خوشی که دختری

نه نمیترکم! حسودی نداره که دختر نشدی

Miss o0o0om جمعه 10 اردیبهشت 1389 ساعت 00:00 http://www.oooooom.blogfa.com

ای جانم.... ببخشید...!
:***!
می خونمت... یعنی هنوز این پستتو نخوندم....
عجب پسری....دی:!
ماشالا...!
:*!

چشاتون خوشمل میبینه !

مهدی جمعه 10 اردیبهشت 1389 ساعت 00:08 http://spantman.blogsky.com

خیلی ممنون که اومدی و ازم تعریف کردی حسابی خر کیف شدن
شما هم قوه تخیل خوبی داری
می شینی و تصور می کنی اگه پسر بودی چه کار می کردی
بگذار بهت بگم: می رفتی سربازی. زن می گرفتی و همه زندگی و عمرت و باید سگ دو می زدی..
بهترین لباس و غذا باید برای بچه و خانوم باشه
کلی باید سرکوفت می خوردی
بعدشم ولت می کرد می رفت

تعریف نکردم که خر کیف شی : دی
من تصور نکردم اگه پسر بورم چی کار میکردم دوس داشتم پسرای اطرافم این مدلی بودن که نیستن!
دیدی هنوز زن نگرفتی ولی عادت کردی به این روزمرگی
شاید بتونی توی ای سگ دو زدن یه چیزایی حس کنی ! ببینی یه پرنده چه شکلی دونه میده به بچش!
ببینی صب که تو ایستگاه اتوبوس وایسادی یه موش کثیف داره تو جوب بازی میکنه چه قدر میتونه بهت انرژی بده و خیلی چیزای دیگه

مهدی جمعه 10 اردیبهشت 1389 ساعت 00:51 http://spantman.blogsky.com

من که زن گرفتم و رفت از پیشم
خیال می کردم پیشم می مونه ترانه عشق واسم می خونه
خیال می کردم یه هم زبونه
تمی دونستم نا مهربونه
این چیزایی رو که می گی با تمام وجود و شاید عمیقتر احساس کردم متاسفانه

مسیح جمعه 10 اردیبهشت 1389 ساعت 11:35 http://civilian.persianblog.ir

خدا رو شکر که پسر نیستی چون اگه پسر بوده مایه ی ننگ جامعه ی پسریت بودی
مرد یعنی بوی پا و عرق و سیگار
اینسوسول بازیا چیه
مرد اگه اعتماد به نفس بلند اروغ زدن رو تو اماکن عمومی خصوصی نداشته باشه که مرد نیست
میشه از کول از کیو کامبر
شوخی کردم
با یه سریش موافقم

مجتبی جمعه 10 اردیبهشت 1389 ساعت 17:00

خیلی از پسرا هم راضین از اینکه دختر نیستن.یکیش منم
خیلی از پسرا هم از اینکه اینجور دخترایی اطرافشون هست رنج میبرن.یکیش منم.
پسر بودن هم یه حس نابه که هیچ دختری نمیتونه حتی تصورشو بکنه و خدارو شکر میکنم که دختر نیستم.خدارو شکر میکنم که میتونم خودم واسه زندگیم تصمیم بگیرم.میتونم خودم باشم نه اینکه همیشه پشت یه نقاب بزرگ خودمو قایم کنم.

مگه دخترا همیشه پشت یه نقاب قایم میشن یا شدن؟

مجتبی جمعه 10 اردیبهشت 1389 ساعت 17:15

پشت یه نقاب نه!!
یه نقاب کمه

اون وخ میشه یه چند تا از این نقابایی که میشناسینو نام ببرین؟

مجتبی جمعه 10 اردیبهشت 1389 ساعت 17:26

مطمئن باشین هستن کسایی که اینجورین.همونجور که حرفای شما اصلا عمومیت نداشتو اگه بخوایم عمومی فرضشون کنیم کاملا بی منطق جلوه میدن

این که درسته حرفام عمومیت نداره پسر عین دسته گل کم نیس ولی میشه یه چند تا از اون نقابایی که بعضی از دختر انوما دارنو نام ببری

مجتبی جمعه 10 اردیبهشت 1389 ساعت 17:52

آخه نمیشه تو مکان عمومی این چیزارو گقت.ولی اونایی که هم من میشناسم هم شما به تعداد انگشتای یه دستم نمیرسه

بله!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! درسته

من تنها جمعه 10 اردیبهشت 1389 ساعت 20:03 http://mane-tanha.blogsky.com

اووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووف،
چه پسر با شخصیتیندیده!
دلت خوشه‌ها مینا،
الان دقیقا همه این شرایطی که تو گفتی به جز اون کوتاه کردن مو رو من دارم، خیلی هم مثه خر احساسات دارم، شده تو دانشگاه نشستم غروب رو نگاه کردم (از این غروب رویایی‌ها که آفتاب از پشت ابرا اشعه میندازه، از نوع کویریش) که از سرویسم جا موندم،
ولی چه فایده؟!؟
ضمنا در مورد اون بوس کردن هم یه بنده‌خدایی میگفت که اگه دختری رو بوس کنم شترقی میزنه تو گوشم :)) # تناقض :دی
در ضمن حالا دخترا هم به قول کرمونیا چیزیم هسن که بخوان اینطو ادا در بیارن، اینی که من دارم حس میکنم اینه که دخترا بیشتر تو حس تشریف دارن تا آقایون (همون نقابی که مجتبی در بالا گفت)، در ضمن بازم مجتبی راست میگه، پسر بودن یه حسی داره که هیچ وقت دختر بودن اون حس رو نداره، دیگه مشهوره اینکه میگن مرد برای هضم دلتنگی‌هاش، گریه نمیکنه قدم میزنه :-0
به هر حال خوشحالم که پسر نشدی.

جاوید سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1389 ساعت 01:56 http://nighthowls.wordpress.com

تعریفت از پسرا جالبه، اما خب بعضی جاهاش غیرممکنه و بعضی هاش هم غلطه.
مطمئن باش هر پسری دوس داره حتی وسط خیابون دوس دخترش رو بوس کنه، اما خب، این مملکتیه که ما داریم! از بسیج و پلیس و پدر و مادر و پیرزنی که زنبیل سبزی دستشه و داره فقط رد میشه بگیر تا خیلی از دور و بری‌هات فکر میکنن ... بگذریم! اما باور کن که یه سری چیزا تو این مملکت، فقط در حد حرف باقی می‌مونه، نه بیشتر.
یا مثلا در مورد پلی‌استیشن، الان دختری میگی پسر بودم خوشم نمی‌اومد، اما من می‌دونم با این شخصیت فعالی که داری، اگر پسر بودی، نصف روز فوتبال بازی میکردی پای پی‌اس! :دی
به اون حرفت در مورد حاشیه رفتن و رک بودن و نبودن هم نمره‌ی ۲۰ میدم

شب گلک چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 13:46 http://www.shabgolak.blogfa.com

معلومه که خوشحالیم که دختریم :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد