۴۳- نگاه!



  دارم می فکرمو میرم یه پسره داره از رو به رو میاد یکی از بچه های یونی کده هس  اونقد سرشو صاف گرفته که اینورو نگاه نکنه که ضایع هس  ولی زل زده بهم یهو خندم میگیره شیطونیم گل میکنه هوس مسکنم ضایش کنم!( نگین نامردم!) یه لبخند مهربون میزنم حول میکنه دستو پاش هم گم میکنه  نمیدونه چی کار کنه یهو میگه سلامو میدوه میره از خنده روده بر میشم ! اخه چرا میترسی مگه من لولو ام؟ 


اینم  از شیطونی های امروزم! عذاب وجدان گرفتم نباید به روش میاوردم که زل زده بهم ! ولی باحال بود ! تا دو ساعت بعد که بیام خونه هروقت میبینمش زود یه جوری در  میره!


راستی بازم چشا حرف میزنن باهام ! میتونم بخونم چی میگن !  ( همه نه ) 





نظرات 4 + ارسال نظر
مسیح دوشنبه 16 فروردین 1389 ساعت 18:51 http://hasht.blogsky.com/

امان از این کارا و بلاها که سره هممون اومده کلی.
حالا خدا رو شکر ما یاد گرفته بودیم با موبایلمون ور میرفتیم وقتی هول می کردیم

قاصدک دوشنبه 16 فروردین 1389 ساعت 22:03 http://ghaasedakam.blogfa.com/

ای شیطون !!

ولی یاد دلبری هام برای قهرمان افتادم

فکر الان می گهاز همون اول خنده هات و نگاهات لوت می داد

شب گلک سه‌شنبه 17 فروردین 1389 ساعت 14:00 http://www.shabgolak.blogfa.com

دو نقطه دی گنده

جاوید سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1389 ساعت 01:24 http://nighthowls.wordpress.com

سلام
بالاخره وقت کردم و اومدم مطالب وبلاگت رو بخونم :دی
این مطلب هم کلی جالب بود، شاد شدیم :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد