باورم نمیشه!
روز اخر بود!
نه ماه شد! باورم نمیشه !
باورم نمیشه اون دختری که اون شب بعد از معارفه قلم چی تو اتوبوس اسممو پرسیدو مطمئن بودو بودم یادش نمیمونه امروز شده رفیق هر لحطه اینجا!
باورم نمیشه اونی که سر امتحانای قلم چی بغلم میشستو امتحان میداد الان میشینه تو یونی بغلم شیطونی !
باورم نمیشه امروز اخرین روز بود !
ولی باورم میشه امروزو فقط خوش گذروندیم! فقط شیطونی کردیم! خودمونیما فاز میده تو سالون خلوت تو بچه مردم اب بریزی! و از این ور به اون ور بدویی هیشکی هم نباشه!
فاز میده هی نگاش کنی و یه لبخند کوچولو بزنی!
فاز میده تا ۸ شب تو یونی بمونیو فقط خوش باشی! بشینی اون اهنگایی که دوس داریو تو چمنا گوش بدی هی حرف بزنی هی شیطونی کنی! و با دوستات باشی! خوش خوش!
باورم نمیشهامروز روزاخرمون بود! قدرشو دونستم!
حساب کردم شاید ۶ روز دیگه! تموم شد! یه سال!
* راس میگه خوب فقط چند روز٬ تموم میشه!
باورم نمیشه اونی که همیشه تودلم میگفتم چرا اینجوریه چرا اینقد خشنه ؟ شده این واسم!
خودمونیم یه مدت مث چی میترسیدم ازش ! از نگاش! از خودش! اما جدیدا شجاع شدم مگه بچه مردم ترس داره؟:دی
در حدلالیگاپست شدم! یکی بزنه تو گوشم بگه ادم شو!
امروز از اون روزا بود ! گود بود!
داشتم به ارزوهام فک میکردم شد این!
ارزو داشتم یه خونه ۵۰ متری داشتم ! یه خونه نقلی یه خابه با یه اشپزخونه کوچیک
دیوارای حالش خاکستری تیره و روشن! اتاقش هم سبزروشن! یه دست مبل بادمجونی و مخمل توی حالش !
یه ال سی دی و سینما خانگی یه گوشش! یه میز کوچیک یه سمتش که عکسامو بذارم روش!
یه صندلی راحتی هم اون گوشه جلوی پنجرش!
پرده حال هم از این پرده اشرافی ها نباشه!
روی دیوارش هم یه چند تا تابلو سه تیکه که ته مایه رنگش قرمز جیغ باشه میذارم
اتاقش هم یه تخت دو نفره داشته باشه ( از یه نفره متنفرم به رخم میکشه تنهاییمو!) با یه میز توالت واینه بزرگ که جلوش همه اون چیزای کوچولو و خاطره دارمو میذاشتم
یه سمتش هم پی سی رو میذاشتم! روشم اپو میداشتم ( اپ یه قورباغه هست که کادوی تولده!)
ذوس داشتم اتاقم یه پنجره گنده داشت که تو یه باغ باز میشد یا طبقه ۲۰ ام بود!
همیشه رو میز اتاقم یا اشپزخونه یه دسته گل میداشتم!
اقاهه میشست رو صندلی راحتیه سوت میزد منم یه چایی میریختم نگاش میکردمو میخوردم! ( بمیرم که الان چه قد جرات دارم وقتی سوت میزنه نگاش کنم!)
دوس داشتم خونم یه وان گنده داشت توش میشستم گودر میخوندم!
دوس داشتم یه دختر داشتم اسمشو میذاشتم رادا و وقتی کوچولو بود یه دامن ۱۰ سانتی پاش مکردم که پوشکش از پشت پیدا باشه با یه تاپ صورتی که گوشتاش از توش میریخت بیرون!
وقتی برگتر میشد موهاشو دمب اسبی یا خرگوشی میبستم ! یه پیرن صورتی ناز هم تنش میکردم! یه کیف خوشمل هم میدادم دستش
یا یه پسر داشتم اسمشو میداشتم اراد و موهاشو سیخسیخی کوتاه میکردم! یه شلوار ۲۰ جیب پاش میکردم با یه تیشرت قرمز! یه دمپایی انگشتی هم پا میکرد دستمو میگرفت باهام میومد بیرون!
دوسداشتم اون تاپ سبزمو میپوشیدم با یه شلوارک جین با یه دمپایی میومدم یونی! موهامم بازمیذاشتم! یه هوایی بخورن !
دوس داشتم میشد یه چیزیو واسه یه نفر تعریف کرد ولی خوب بهتره که نگم یادمه! ( نمیشه اخه گفت!)
دوس داشتم امروز اون پسره که سوت میزدو میزدم له میکردم!که دیگه اینجوری سوت نزنه اصلا خوشم نیمد! دهه! اصلا بلد نیس خوب سوت بزنه سوت فقط یه نفر : دی
دوس داشتم فردا امتحان نداشتم میشستم تا صب اینجا ارزوهامو مینوشتم!
دوس داشتم این ترمو مشروط نشم اما میشم!
کاشکی میتونستم بعضی روزای زندگیمو حزف بعضیاشونم چند باره حس کنم!
دوس داشتم جدا میتونستم تو چشات زل میزدم و دلم نمیریخت!
دوس داشتم بعضی وقتا یه هی ازم نمی رسیدن چته؟ بعدش نمیگفتن پریودی؟!
ما ....
ما ارتحال نکردیم که شما بروید عشق و حال کنید
خطاب به ملت داخل پارکها که حتی جای پارک برای بقیه نگذاشته اند
خمینی!
گاهی وقتا باید خاطره هاشو ادم یه جوری بایه وسیله ای ثبت کنه! ولی نمیدونه یه خاطره یه هفته ای رو با این همه جزییات و این همه ادم جدیدی که وارد زندگیش چه جوری ثبت کنه! یا اصلا چه جوری میخواد همه اون لحظه به لحظه رو باز گو کنه! مثل توصیف یه حسه!
هیچ وقت نمیتونی اون جوری که خودت حس میکنی واسه بقیه تعریف کنی ! اونا هم نمیتونن مث تو حسش کنن ! کلا خاصه!
منم الان نمیتونم همه اینا رو بگم! نمیتونم بگم که چی داشت اونجا که من تونستم حداقل یه هفته از دانشکده بکنم!
شاید یه صمیمیت خاص که هیچ جا دیگه نبود!و نیست! یه جاذبه یزدی! : دی
ثبتشو میذارم به عهده اون همه عکسو فیلمی که گرفتمو گرفتیمو گرفتن!
روی میز یه قوطی نوشمک خرسی خالی افتاده!
من این ریختی میشم!
من : من کو پس ؟! دیگه دوست تدارم!
علی : خوردمشون!
من :کوفت ! برو بمیر! اصلا برو تو دستشویی در خودتم ببند نا اخر شب هم نیا بیرون!
علی : ......
من : اصلا شام درست نمیکنم!ظرفا هم همشو تو میشوری !
علی : .....
من : به مامان میگم ! خودم میرم میخرم میخورم بهتم نمیدم!
علی : ........
من : ( اسمایلی اونه که لپاشو باد کرده لباشو اویزون!)
دو دقیقه بعد یه جیز خیلی یخ گنده میندازه تو یقم از پشت دادم هوا میره ! ذوق میزنم میشم اینجوری
همه جا خلوته! ساکته!
تو سوت میزنی من عشق میکنم !
یه دیوونه ازت یه چیزی میپرسه سوت نمیزنی! من میگم بمیر... ساکت شو داشتم عشق میکردم!
دوباره سوت میزنی با یه ریتم خاص ! من دوباره عشق میکنم!
دیگه نمیزنی یه چند لحظه میگذره میگم دلامصب بزن! اما نمیزنی !
پا میشم میرم ! میگم خدافظ ! دلم سوت میخواد ولی هنوز!
۱ - میتونم از ننه ( مامان بزرگ مامانم) که بیمارستانه و عفونت وارد خونش شده و دکترا قطع امید کردن و گفتم بگید دخترش بیاد ببینتش بگم و بگم چه قد کل این قضیه از مغزمچیزی جا نذاشته
۲- میتونم از تولد امیرو شیطونی دیشبو منو دلتنگی یهوییو نبود اونی که باید باشه و نیستو (البته فک نکنم بیاد مهمونی این مدلی!) و اینا بگم که کلی خوش گذشت و همه چی سیادم رفت واسه یه شب حتی اگه مصنوعی بود! بگم!
۳- میتونم از همه خستگیم بگم که عین یه خر کار کردم خودمونیم دارم خانوم میشم یاد گرفتم یه مهمونی ۲۰ نفره رو راه بندازما!
۴- میونم از پاچه گیریام بگم!
۵- میتونم از یه پسری بگم که تو سربازیش مسئول اعدام بوده و طنابو مینداخته گردنشون یا ۴ پایه میکشیده! گوه به گور این ادمای ...... که زندگی یه ادمو میتونن اینجوری نابود کنن ! ولی اون سعی میکنه نابود نشه! حداقل یه ادمه!
ولی از هیچی نمیگم!
به یک ناز کش جهت کشیدن ناز فراوان در همه حال نیازمندیم!
به یک گوش شنوا جهت شنیدن غرهای بسی زیاد نیازمندیم!
به یک کیف پر پول جهت اهدا به اینجانب نیازمندیم !
به یک دل خون جهت گریه همراه ما نیازمندیم!
به قول یکی از دوستان٬ به تو نیازمندم!
این قد بی حسو حالم که کلاسمو میپیچونم میام خونه یه ساعت جسد میافتم اونجا! اینقد بهم فاز میده وقتی تو خوابو بیداری بهم میگن یخ در بهشت میخوای؟
!
اینقد از این جا بدم میاد که حد نداره! دادم با چشام میبینم خودم نیسم!
نمیدونم اون مینا کجاست ولی همونو میخام ! پر انرژی !
خسته شدم از بس بهم گفتین زشته ! بده ! عیبه! نکن! این منم میخوای بخواه نمیخوای هم به درک! مشکلی هست؟!
خسته ام ! بعد از این که توی یه مشکل به اینجاش رسیدم که تب کردم! یعنی تمومه!
اصلا حوصله تولدو مهمونیو اینا رو ندارم! اصلا حوصله ندارم برم کادو بخرم!
داره به امتحانا نزدیک میشه ! من اصلا دلم نمیخواد شروع شه!
دلم تابستونو میخواد!
حتی حس نق زدن هم ندارم!
پاچه هم میگیرم! تازشم پاچه امیر هم گرفتم!همینجا میگم ببخشید! شوکولات میخوای؟!!
جدی جدی تب دارم یعنی اینقد مهم بود واسم!؟
نه من میتونم ساکت شم بریزم تو خودم نه تو میتونی حرف بزنی! پس بهترین جا واسه دادو بیداد وب قبلیه
* کسی پسورد خاست بگه !
**تنها جایی نرو از دستت اینقد عصبانی ام که یهو دیدی گرفتم زدمت! با دوستات باش! فک کنم امروز یه ثانیه دیگه اونجا بودم اشکام هم میدیدی!
***بی دلیل بغضم میخواد بشه گریه ام ! بی دلیل یه شونه میخام ! تا فردا وقت داری !