153-نوش نگاه

باز واشد ز چشمه نوشی
 همچو باران زلال ناز و نگاه
 باز در جام جان من سرداد
همچو مهتاب باده ای دلخواه
بازم از دست می برد نگهی
 نگهی چون شراب مستی بخش
 چه نگاهی که همچو بوی گلاب
می شود در مشام جانم پخش
آه می نوشمت چو شیره گل
چیستی ؟ ای نگاه نازآلود
 تو گلابی گلاب شهد آگین
تو شرابی شراب گل پالود
چه شرابی کز آن پیاله چشم
همچو لغزاب ساغر لبریز
 می چکد خوش به کام تشنه من
 آتش افروز و آرزو انگیز
آه پیمانه ای دگر که هنوز
 می گدازد ز تشنگی جگرم
چه شرابی تو ؟ وه چه شورانگیز

 سرکشیدم تو را و تشنه ترم


*نوش نگاه، هوشنگ ابتهاج، تاسیان، زرد، 21، خسته!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد