136-این روزها که میگذرد ...

دارم جایی زندگی میکنم که حتی بیشتر از 80درصد ادماش ازم دورن!

حرفامو نمیفهمن چه برسه به نگاهم. انتظاری هم ندارم. فقط خشمو حرصی که توی وجودمه از توی چشام میریزم بیرون . شایدبفهمن یا ببینن .دوس ندارم حتی باهاشون چشم تو چشم بشم . حس میکنم میفهمن این حس حرصو تنفرمو! تقریبا هم فراری ام از هرنزدیکیی!

دوس دارم کسی کاری به کارم نداشته باشه اصن باهام حرف نزن.رفتارمو بررسی نکن!

دوس دارم بشینم همینجوری غصه بخورمو گریه کنم  واسه  تنها بودن خودمو خیلی از ادمای دیگه اما مگه میشه؟

دارم خودمو اماده میکنم واسه پذیرفتن یه عالمه تفاوت که باورشون ندارم  ولی دوسشون دارم.دوس دارم این تفاوتارو بپذیرم.چه کم چه زیاد چه خوب چه بد .فک میکنم دارم خریت خیلی بزرگیو میکنم  ولی دوس دارم .

نظرات 3 + ارسال نظر
alireza سه‌شنبه 4 مرداد 1390 ساعت 00:12 http://lostpsycho.blogsky.com

تلخی حرفات شیرینه. فکر می کنم شاید من جز اون 20% باشم. دوس داشتی بهم سر بزن.

مجتبی جمعه 14 مرداد 1390 ساعت 00:08 http://mojtabajavani.blogfa.com/

سعی کن با دیگران باشی تا دیگران ازت دور نشن

راستی چرا اینقده اسم وبلاگت طولانیه
پیر آدم در میاد بزاردش تو گودری

saeed چهارشنبه 13 مهر 1390 ساعت 13:55

salam!
belakhare addres weblogeto bedast avordim!
yejooraie harfe dele manam bood
:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد