۱۱۱- : دی


نمیدونم چرا اما دارم زجر میکشم از ننوشتن و نتونستن نوشتن! باید روزمرگیامو بنویسم ! از خودم  او کوچیکترین چیزایی که رخ میده !

از هرچیزی که دوس ندارم از همه مدل نق نق

یه سری ادمو باید ازخودم برنجونم  اصلا یعنی چی اینا اینقد میخوان بدونن؟! هان؟

دکترا جدا چیزی حالیشونه یا مث ما مهندسا درس پاس میکنن؟! دوهفته هس مشکل گوش دارم نمیفهمن چشه!!

چه قد خوبه گاهی بشینی کیس بررسی کنی واسه یکی دیگه :پی از کور ترین نقطه هم بخوای شروع کنی یعنی دانشکده :دی هیشکی نمیشه یافت :)))))

شک دارم خیلی یعنی دودلم  اول باید اخر هفته و جنگ جهانی شروع نشده رو جمع کنم بعدش سراغ بقیه موارد میرم


نظرات 1 + ارسال نظر
گرگ شب شنبه 15 آبان 1389 ساعت 21:51 http://nighthowls.wordpress.com/

بنویس، از نوشتن نترس، قبلا خیلی راحت می‌نوشتی، دوست دارم دست نوشته‌هات رو :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد